شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align=""> بخوانید, ...ادامه مطلب
طاقت بیار طاقت . که پهلوانی جز طاقت نیست.چون تورا شکنجه می کنند باید که بر ایشان بخندیو اگر نتوانی خندید آب دهان بر رویشان بیفکنی.و اگر آب دهان نتوانستی افکند ناسزایشان بگویی و اگر ناسزا نتوانستی دندان خشم بفشریو اگر دندان خشم فشردن نتوانی مباد بنالیکه ایشان از تو همین خواهند.و اگر بیش خواهند مباد بگریی که چون بگرییآنگاه است که ایشان بر تو بخندند. +بهرام بیضایی, ...ادامه مطلب
از خاکِ مندرختی سبز خواهد شدکه هر شاخه اشهزار پرنده رابه آسمان پر خواهد داد.بس که در سینه امآوازهایِ خاموش دارم... ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀معصومه_صابر, ...ادامه مطلب
دلتنگ توام جانا هردم که روم جاییبا خود به سفر بردم یاد تو و تنهایی"فاطمه صالحی", ...ادامه مطلب
من شوق قدم های رسیدن به تو هستمیک شهر دلش رفت که من دل به تو بستم!آرامش لبخند تو اعجاز تو این است…زیبایی تو خانه براندازترین است!"احمد امیرخلیلی" , ...ادامه مطلب
و از آن روی که مرا دوست داریجهان بزرگ تر شدو آسمان گسترده تر شدو دریا نیلگون تر شدو گنجشکان آزادتر شدندو من هزار هزار بار زیباتر شدم....+سعادالصباح , ...ادامه مطلب
من به خوبیها نگاه کردمچرا که تو خوبی و این همهی اقرارهاست،بزرگترین اقرارهاست.تو لبخند زدی و من برخاستم... +احمدشاملو, ...ادامه مطلب
هرچه انسانوجود ارزشمندتری داشته باشدبه همان اندازه مودب و فروتن است ... , ...ادامه مطلب
این روزها دلم کمی تمرین نابینایی میخواهد!دوست دارم کسی پیدا شود تا چشمهایم را ببند؛ کسی که برایم از هیاهوی آخر سال بگوید و ماهی گلیهای در تنگهای رنگارنگ!کسی که از شکفتن شاخههای بیمهری دیده بگوید, ...ادامه مطلب
من چقدر احمق بودم که میخواستملکه های خون را از شیشه ها پاک کنمبا روزنامه هایی که از جنگ می نویسند ! +داوودسوران, ...ادامه مطلب
برگرد و به زندگی بیابه روزهای خوب؛ به روزهای خوبی که در کنار هم می گذردبه روزهای خوبی که در کنار هم قدم میزدیم و تمام آرزویمان این بود که راهمان تمام نشودبه آن روزها که دلخوشی را از چشم همدیگر می دیدی, ...ادامه مطلب
خانه دلتنگِ غروبی, خفه بودمثلِ امروز که تنگ است دلمپدرم گفت چراغو شب از شب پُر شدمن به خود گفتم یک روز گذشتمادرم آه کشید؛«زود بر خواهد گشت.»من نمی دانستممعنیِ «هرگز» راتو چرا بازنگشتی دیگر؟هوشنگ_ابتهاج, ...ادامه مطلب
مرا فراموش خواهی کرداز من جدا خواهی شد..پس مرا از غارم بیرون نکشعادت هایم را از من مگیر...خصوصاعادتی که به " تنهایی" دارم را..., ...ادامه مطلب
کسی که به اندازه ی کافی انتظار کشیده استتا ابد انتظار می کشد. و ساعتی فرا می رسد کهدیگر هیچ اتفاقی نمی تواند بیفتد و دیگر هیچ کسنمی تواند بیاید و همه چیز به آخر رسیده استبجز انتظار که بیهوده از خود آگاه است.شاید او به این حال رسیده بود... + ساموئل بکت, ...ادامه مطلب