خانه دلتنگِ غروبی, خفه بودمثلِ امروز که تنگ است دلمپدرم گفت چراغو شب از شب پُر شدمن به خود گفتم یک روز گذشتمادرم آه کشید؛«زود بر خواهد گشت.»من نمی دانستممعنیِ «هرگز» راتو چرا بازنگشتی دیگر؟هوشنگ_ابتهاج, ...ادامه مطلب
می شود تنهایی بچگی کرد تنهایی بزرگ شد تنهایی زندگی کرد تنهایی مُرد ولی قهوه ی غروب های دلگیر جمعه را که نمی شود تنهایی خورد! "مریم نوابی نژاد", ...ادامه مطلب